سلام همسایه، حالت؟
دولت برای ماندنم رضایت دارد فقط بعضی مردم...دست بچه اش را که دارد خاک بازی می کند میگیرد: کثیفه این خاکا دست نزن با دستمال دست بچه را پاک میکند نگاهم میکند: البته توی هر جایی خوب و بد هست..
مهاجر افغانم
قدمهایم سست میشود. پشت در ایستادهام. پشت در ادارهی اتباع و مهاجرین خارجی خراسان، ادارهای که در امتداد بلوار نماز، در دامنهی یک کوه قد برافراشته است. درِ مختصِ ارباب رجوع چند متر پایینتر از درِ بستهای است که برای مسئولین و ماشینهایشان در نظر گرفته شده. از سربالایی ورودی بالا میروم. هوا سردتر و سوز بیشتر میشود. قیافهها از قیافههای معمول به افغان و عرب و به ندرت اروپایی تغییر میکند. برخی زنها چادرشان را کشیدهاند تا روی صورتشان تا از سوز باد در امان باشند. برخی چارقدشان را بستهاند دور دهانشان. چارقدهایی که ...
خوشحال میشوم گزارش را بخوانید و نظرتان را بگویید: سلام همسایه، حالت؟