دوست داشتنم قد کشیده
يكشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۱۳ ب.ظ
توی دوران تحصیل در دانشگاه به ما درباره ی نموداری می گفتند که علاقه فرد را نشان میداد. این نمودار یک هرم بود مثل هرم مازلو. و ترتیب علاقه انسان ها را اینطور نشان میداد:
-آشنایی
-شناخت و گرفتن اطلاعات از یکدیگر
-دلبستگی
-وابستگی
-حس تعلق
-فداکاری برای شخص/مکان
و معتقد بود اگر کسی این درجات را یکی بعد از دیگری طی کند حاضر است برای مکان/شخص یا چیزی که دوست دارد فداکاری کند و حتی جانش را برای او بدهد. بعد قضیه دفاع از خاک و میهن را هم اینطور توجیه می کرد.
چند وقتی است ازدواج کردم. این که خیلی درباره ازدواجم می نویسم دلیلش این است که اینجا خیلی راحتم و میتوانم با خودم خلوت کنم. راستش ازین که مخاطب چندانی ندارد خیلی هم خوشحالم. اینجا خودم هستم. خودِ خودم. با همه دغدغه هایم. من از یک خانواده سنتی ازدواج کردم و خب مسلما چند ماه اول آشنایی مان در مرحله اطلاعات گرفتن بودم و بعد شاید شش ماه بعد رسیدم به مرحله دلبستگی.
این روزها حس عجیبی دارم. انگار دوست داشتنم دارد قد می کشد. انگار دارد لباس کهنه اش را پاره می کند و بزرگ می شود. دارد می شود وابستگی یا شاید هم حس تعلق. حالا وقتی نیست سختم می شود. نفس کشیدن توی اتاقی که بازوهایش را دورم حس نمی کنم یک جور عذاب شده. حتی وقتی همه چیز وفق مراد است و پدر و مادرم قربان صدقه ام می روند باز هم انگار یک چیزی کم دارم. انگار دلم می خواهد وقتم را با او بگذرانم. در آغوش او بخوابم. او همه حرف ها و خاطراتش را در طول روز با من شریک شود و نگرانی هایش را خودم مرهم باشم.
نمیتوانم بگویم دوران عقد خوب است یا بد. اما مسلما طولانی بودنش درست نیست. درست نیست چون خانم ها بعد از یک مدت دوست دارند حس کنند که کنار همسرشان هستند. که با هم هستند اما در دوران عقد هنوز به خواسته شان نمیرسند. هنوز گیجند. نمیدانند خرجشان با پدرشان است یا شوهرشان. وقتی از پدرشان پول می گیرند حس خوبی ندارند و وقتی از همسرشان پول می گیرند باز هم همینطور. وقتی بغل همسرشان می خوابند به فردا که قرار است برود فکر می کنند و وقتی قرار است تنها بخوابند به روزی که بغل هم بودند فکر می کنند. آدم یک جورهایی سرگیجه می گیرد.
امروز هم حس می کنم باید جشن بگیرم. سالگرد ازدواج فقط یک بهانه است به نظر من آدم باید شدت دوست داشتنش را بسنجد. بعد وقتی دید دوست داشتنش قد کشیده و رفته مرحله بعد برود خودش را به یک کافه ی عالی دعوت کند و بهترین آبمیوه ی منو را سفارش دهد و یک برگه بگذارد جلویش، یک قلب بکشد و تولد دوباره دوست داشتنش را جشن بگیرد.
۹۶/۰۶/۰۵